پیشگفتار
کدام کتابخوانی ست که غلامحسین ساعدی را نشناسد و یا حداقل اینکه کتابی از او نخوانده باشد؟ ساعدی از جمله جانهای شیفته ایست که ادبیات معاصر ایران به نام او صاحب اعتبار میشود. داستان و نمایشنامه نویسی که به رغم سانسور و سرکوب، آثارش فصلی نو در ادبیات داستانی ما گشود، انسان وارسته ای که دنیایی انسانی را برای همگان آرزو داشت، پزشکی که به علت مزاحمت های بیپایانِ ساواک اجازه نداشت آنسان طبابت کند که دوست میداشت. نتیجه اینکه مطبِ خود را بر هستی جامعه گستراند، نه به قصد درمان درد، بلکه شناختِ آن. به ادبیات روی آورد تا داستان درونِ انسانها را آنسان بنویسد که دیده نمی شد. از درون ترس خورده و دردمند آنان در رابطه با جهان بیرون نوشت. او از رنج انسان در رابطه با دیگر انسانها در جامعه نوشت، چیزی که فروید از آن به عنوان دردناکترین رنجها نام می برد.[1]
در پسِ آثار ساعدی میتوان سیمای خودش را نیز بازشناخت؛ روانپزشکی که با ثبتِ مشاهدات خویش در تلاش است به درونِ ذهنِ انسان در شخصیت های داستانهای خویش نقبی بزند. او به خوبی میداند که روان رنجوری را علتی عضوی نیست، کشمکشهای درونی فرد بر ذهن و رفتار او تأثیر میگذارد. آثار ساعدی بازتابِ زندگی آدمیانی است حاشیه نشین در جامعه ای بیمار.
از ساعدی زیاد گفته و نوشته اند. در این مختصر قصد نقد و بررسی آثارش را نداریم. فکر کردیم رساله دکترای او میتواند به شکلی یاریبخشِ کسانی باشد که به نقد و بررسی آثار او می نشینند و یا افکار او را در آثارش دنبال میکنند.
در این رساله از علمی صحبت به میان میآید که اگرچه عمری دراز ندارد ولی با اینهمه به نسبت زمان تحقیق تا کنون بسیار متحول گشته، شکلی دیگر به خود گرفته و به شاخه هایی چند تقسیم شده است.
ساعدی با بهرهگیری از این علم، در ادبیات فراتر رفته، شخصیتهایی آفریده بیتا و ماندنی. و حضور همین آدمها در داستانهای اوست که بدان رنگ و نمودی دیگر میدهد.
آنچه به نام «رساله ساعدی» در دست دارید، همان است که او نوشته. ما کوشیدهایم با استفاده از شیوههای نگارش، آن را برای خواندن آسانتر گردانیم. در این راستا «آیین نگارش» امروز به کار گرفتهایم، چیزی که در متن اصلی کمتر یافت میشود. آنجا نیز که لازم دانستهایم، پیشنهاد خود را در برابر واژگانی که از قلم افتادهاند، در کروشه [] آوردهایم.
برای فهم عمومی، هر جا لازم شده، اصطلاحات به کار گرفته شده در متن را در زیرنویس توضیح دادهایم.
امیدواریم انتشار این سند کمکی باشد برای کسانی که زندگینامه ساعدی را مینویسند و یا آثار او را بازمیکاوند.
با سپاس از خانواده ساعدی، به ویژه دکتر اکبر ساعدی که ما را در انتشار این متن آزاد گذاشتند.