«این کتاب ۳۰ سال پیش در ایران نوشته شد، در یکی از بدترین دورههای ممیزی وزارت ارشاد. (…) این کتاب موفق نشد از آن وزارتخانه اجازه انتشار بگیرد و سالها بعد به همان شکل در خارج و یکبار بهطور غیرقانونی در داخل و به تعداد خیلی کم منتشر شد، تا چند ماه پیش که نشر گوته-حافظ که سال گذشته رمان گیسوی مرا منتشر کرد پیشنهاد انتشار این کتاب را هم به من داد، و من دوباره به یاد آوردم که ۳۰ سال پیش، بدترین و ترسناکترین سانسورچی این کتاب خود من بودم. به وقت نوشتن به طرف آنچه میدانستم و مطمئن بودم حدود ممنوعه هستند نمیرفتم یا به احتیاط میرفتم. یک دستگاه وحشت در مغز من کار گذاشته شده بود تا مرا پیش از نوشتن سانسور کند، دستگاهی که جسم نبود و فقط یک مفهوم از ترس بود به نام «خودسانسوری».
ربیحاوی سپس در ادامه یادآوری میکند:
«در این ویرایش تازه تصمیم گرفتم این کتاب را به شکلی بنویسم که دلم میخواست سی سال پیش نوشته بودم، بدون مزاحمتها و محدودیتهای جمهوری اسلامی و دور از “خودسانسوری” – در آزادی بیحد و حصر بیان که نخستین حق هر نویسنده است.»
بنابراین میتوان گفت «لبخند مریم» نسخه تازهای است از اثری که این بار بدون سانسور بازنویسی و منتشر شده است. یک موضوع تحقیق برای پژوهشگرانی که مایلاند نمودها و اثرات سانسور، به ویژه خودسانسوری در آثار ادبی در چهل سال گذشته در ایران را بررسی کنند.
یکی از ویژگیهای این اثر بازآفرینی لحن راوی زن در داستان است. داستان را عیسی و عزرا در چهار فصل روایت میکنند. فرج سرکوهی، منتقد ادبی مینویسد:
«زمان واقعیت داستانی لبخند مریم به یک شبانه روز و فضای روایت به “ساختمان کمپ آوارگان جنگ” در حاشیه تهران و بیابان، که به “پادگان” یا “زندان” شباهت میبرد، محدود است اما هر دو راوی با برگشت به گذشتههائی که با پاساژهای استادانه، تکنیکهای «نقل حادثه به زمان وقوع» و «نقل گذشته در حال» را پیوند می زنند، زمان و مکان محدود داستان را به زندگی خود و دیگران و به تمامی کشور گسترش داده و موقعیت تراژیک داستان را نه با صفت و توصیف های کلی و مجرد که در قالب رخدادهائی جزئی، منفرد و عینی روایت می کنند.»
به نوشته سرکوهی «ضرباهنگ همگن با ساختار نثر زیبای داستان، دیالوگهای با مهارت پرداخته شده، تکنیکهای روایتگری خلاق و چفت و بستهای محکم بافت داستان، موقعیت داستانی را به خوبی تصویر و زبان و لحن متناسب با هویت دو راوی، تمایز شخصیت های متفاوت لبخند مریم را بازآفرینی میکنند.»
پیش از این انتشارات پیام از قاضی ربیحاوی رمان «گیسو» را منتشر کرده بود. ربیحاوی از نشانههای سجاوندی به شکل مرسوم استفاده نمیکند. پاراگراف که تمام میشود، جمله آخر نقطه ندارد. قاضی معتقد است که «در سفیدی باقیمانده در سطر رازی نهفته است که در نقطه نیست.»